گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد نهم
[سوره النساء ( 4): آیات 127 تا 134 ] ....




ص : 274
اشاره
وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ
تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْ عَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً ( 127 ) وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ
مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْ لِحا بَیْنَهُما صُ لْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِ رَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ
اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ( 128 ) وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْ تُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَۀِ وَ إِنْ
تُصْ لِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً ( 129 ) وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلا مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکِیماً ( 130 ) وَ لِلَّهِ ما فِی
السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما
( فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیا حَمِیداً ( 131
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا ( 132 ) إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی ذلِکَ
( قَدِیراً ( 133 ) مَنْ کانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ کانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً ( 134
ص: 277
صفحه 150 از 272
[سوره النساء ( 4): آیه 127 ] .... ص : 277
اشاره
وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَی النِّساءِ اللَّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ
( تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً ( 127
ترجمه و شرح .... ص : 277
خداوند متعال در این آیه مبارکه بار دیگر به مسأله زنان و یتیمان پرداخته و آنچه را که در اول سوره در این باره بیان کرده بود
کامل میکند و در واقع صورت پرسشی است که از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم در باره پسران و دختران یتیم شده و
پاسخی است که از جانب خدا براي آن مردم رسیده است.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی از تو در باره زنان سؤال میکنند در پاسخ آنها بگو ص: 278
خداوند در باره آنها حکم میدهد و آنچه در امر آنها بر شما مشکل است بیان میکند و همچنین در قرآن احکام آنها را بر شما
خوانده و واضح میسازد و آنچه در قرآن در باره زنان یتیمی که حقوق آنها را به آنها نمیدهید و شما یا به مناسبت زیبائی آنها
مایلید که آنها را به زوجیت خود درآورید و حق آنها را ببرید و یا به مناسبت نازیبائی آنها به آنها بیمیل بوده و آنها را نگاه نکرده
بلاتکلیف نگاه میدارید تا بمیرند و حق آنها و دارائی آنها را بخورید شما نباید حقوق این زنان را نگهدارید و طمع در مال آنها
نمائید بلکه باید حقشان را بخودشان تسلیم نمائید و همچنین در باره کودکان صغیر و ناتوان براي شما بیان شده است و نیز خداوند
شما را ارشاد میکند که در باره یتیمان راجع به جان و مال و میراث و تصرفات در اموال آنها به عدالت رفتار نمائید و نسبت به ایتام
جماعت زنان و ضعفاء از ولدن مراعات قسط و عدالت را در نظر داشته و عنایت خاصهاي نسبت به آنها داشته باشید و حق هر ذي
حقی را به او برسانید و این را هم بدانید آنچه را که از نیکیها اعم از کم یا زیاد انجام میدهید خداوند از آن آگاه است و در پیش
او چیزي ضایع نمیشود و نتیجه خیر بصاحبش عاید میگردد و خدا به شما پاداش مناسب عطا میفرماید:
(127)
ص: 279
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 279
از تو میجویند فتوي مردمان در زنان یعنی ز میراث زنان
کز چه نصف ارث باشد بالعیان حق دختر یا که حق خواهران
گو بایشان داده حق فتوي چنین در کتاب خود بتوضیح متین
آنچه در میراث ایتام نساء است گر چه صاحب مال او یا بینواست
آن زنانی که شما ندهید باز آنچه فرض است از خداشان ز امتیاز
صفحه 151 از 272
بر نکاح آن زنان رغبت برید تا که اموال ضعیفان را خورید
لا جرم منع نکاح دیگران میکند از طمع مال آن زنان
بود اندر جاهلیت رسم این که یتیم از دختري بود دلنشین
آن ولی آوردي او را در نکاح تا خورد مالش بصدگون افتضاح
ور نبودش حسن مانع بد ولی از نکاحش تا بمرگ از بددلی
تا برد مالش مبادا دیگري بسته پر بد در سراي ابتري
ترغبون ان تنکحوهن از آن حق بقبح این عمل سازد بیان
هست اندر قول لا تؤتونهن تا به آخر دانی از چندین سخن
اول آنکه بر زنان میراث بود منع اندر جاهلیت از جحود
دوم آنکه میندادندي صداق زوجه را از جاهلی بالاتفاق
سیم آنکه دختران را از رجال باز میماندند بهر طمع مال
حق تعالی نهی ایشان زان سرشت میکند زین آیه کان عیب است و زشت
و ان ضعیفان یعنی ایتام نساء یا ز فرزندان خود از اقربا
که نمیداندشان میراث هیچ این نماید بس قبیح اندر بسیج
ص: 280
ایستادن واجب آمد بر شما با عدالت بهر ایتام نساء
در مهم مهر و در میراثشان رفع ظلم از رسم نو احداثشان
بر یتیمان آنچه از نیکی کنید حق بر آن داناست بیگفت و شنید
(127)
شان نزول .... ص : 280
عدهاي از مفسرین نوشتهاند: مردي دختر یتیمی را سرپرستی میکرد که داراي مال بود و در عین حال متمایل به ازدواج با وي نبود
لذا او را در خانه خود بطمع مال وي محبوس کرده بود به امید اینکه او بمیرد و صاحب مال او بشود لذا این آیه نازل شد چنانکه
عائشه و قتاده و سدي و ابو مالک و ابراهیم گفتهاند.
سدي گفته جابر بن عبد اللّه انصاري دختر عموي کوري داشت که از پدرش مالی به ارث برده بود و جابر متمایل به نکاح با او نبود
و او را به عقد کسی هم در نمیآورد از ترس اینکه شوهرش براي بعد صاحب اموال او بشود از رسول خدا در این باره سؤال کردند
سپس این آیه نازل گردید.
تفسیر علی بن ابراهیم روایتی از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده و مینویسد از رسول اکرم در باره میراث زنان سؤال شده بود
خداوند موضوع سهمیه ربع و ثمن آنان را در ارث بیان فرمود. چنانکه مرحوم طبرسی در باره این قسمت از آیه که میفرماید: ما
میباشد. « ما کتب لهن من المیراث » کُتِبَ لَهُنَّ. از امام محمد باقر علیه السلام چنین ذکر نموده که فرمودند منظور از آیه
تفسیر ابن ابی حاتم نیز این موضوع را از سدي نقل کرده و قاضی ص: 281
اسماعیل در کتاب احکام القرآن از طریق عبد الملک بن حزم روایت نموده که عمره دختر حزام زوجه سعد بن الربیع بود سعد در
صفحه 152 از 272
جنگ احد کشته شد و یک دختر از او باقی ماند زوجه سعد نزد رسول خدا آمد و طلب ارث دختر خود را نموده سپس این آیه
نازل گردید.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 281
قوله تعالی وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ.
فتوي- یعنی نظر دادن، جواب اشکال را حل کردن، بیان حکم همچنین است فتیا به عقیده راغب فتوي و فتیا جوابی است از
احکامیکه محل اشکال است ظهور آیات قرآن در مطلق بیان حکم و جواب است در مقابل سؤال خواه از احکام باشد خواه از غیر
آنها چنانکه در آیه 43 سوره یوسف میفرماید:
یا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُءْیايَ در این آیه و نظیرش در باره غیر احکام است اما در آیه مورد بحث در باره احکام دینی است.
و از این ماده است.
مفتی یعنی نظر دهنده- استفتاء یعنی نظر خواهی کردن چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند: یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ افتاء یعنی فتوي
دادن، حکم صادر کردن بیان حکم چنانکه در آیه مورد شرح فرمود:
قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ.
ص: 282
[سوره النساء ( 4): آیه 128 ] .... ص : 282
اشاره
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْ لِحا بَیْنَهُما صُ لْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِ رَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ
( تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ( 128
ترجمه و شرح .... ص : 282
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکن که اگر زنی بیم آن داشته باشد که در معرض جفا و نامهربانی شوهر خویش قرار
گیرد و این موضوع به جدائی یا دوري گزیدن شوهر انجامد و زن حالت معلقی پیدا کند که نه معلوم باشد که شوهردار است و نه
معلوم باشد طلاق گرفته در اینصورت عیبی ندارد که زن با شوهر خود تراضی کند و بسود شوهرش مقداري از حقوق مالی یا
حیاتی خویش چشم بپوشد به این شرط که با این گذشت کار میان آندو به اصلاح انجامد و بند زناشوئی نگسلد و دوستی بصورتی
برقرار بماند گرچه در طبع بشر غریزه جلب نفع و استفاده از حق خود نهاده شده و نمیخواهد صرف نظر کند ولی در این أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 283
مورد در باره زوجه شایسته است براي جلب رغبت شوهرش از استفاده بعضی حقوق خود صرف نظر کند و براي شوهر نیز شایسته
است انتظاري که همسرش از او دارد آن را برآورد ضمنا بشوهران نیز توصیه کرده که در صورت انزجار خاطر از همسران خود
صفحه 153 از 272
شایسته است که با آنها نیکو رفتار نمایند و در اثر از خود گذشتگی و نیروي جاذبهاي که همسرش بکار برده آن را بپذیرد و به
احسان او پاسخ مثبت دهد و از طریقه تقوي و عدالت خارج نگردد و حقوق همسرش را تضییع ننماید و بداند که خدا از دلها آگاه
است و هرگز اعمال و رفتار نیک آنان را بیپاداش نخواهد گذاشت.
اینک میفرماید:
و اگر زنی از شوهر خود گمان نشوزي ببرد و از طغیان و سرکشی یا اعراض وي بیم داشته باشد بر هر یک از زن و شوهر مانعی
ندارد که با یکدیگر راه صلح و صفا پیش گیرند به اینطریق که زن یا مرد از پاره از حقوق خویش بخاطر صلح بگذرد زیرا که صلح
بهتر از این است که بین آنها جدائی واقع گردد البته این در صورتی است که زن بطیب نفس از پاره حقوق خود دست بکشد و گر
نه مرد به آنچه در شرع از نفقه و کسوة و غیره بر او واجب است باید قیام و اقدام نماید و گر نه او را طلاق دهد اگر چه مردم طبق
غریزه حب ذات در اینگونه موارد بخل میورزند سپس براي معالجه شح نفس و از بین بردن بخل و امساك درونی مردم را
تحریص و ترغیب نموده و میفرماید: اگر احسان کنید و پرهیزکاري پیشه سازید و از نشوز و اعراض و ظلم و بد رفتاري بپرهیزید
خدا بکردار شما آگاه است و پاداش اعمال نیک شما را بشما خواهد داد.
(128)
ص: 284
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 284
ور زنی ترسد که اندر بسترش سر زند باز از کراهت شوهرش
وز قرینه یابد او را بیوثوق یا که معرض از پی منع حقوق
پس گناهی نیست در اصلاح اگر واگذارند از حقوق یکدگر
زن به بخشد چیزي از مهرش باو بگذرد از نوبتش بیگفتگو
مرد هم دارد حقوق زن نگاه هم جداش از خود نسازد ز انتباه
صلح باشد بهتر از جنگ و طلاق همچنین به اتفاق از انفراق
نفسها بر بخل حاضر گشتهاند گوئیا بر حقد و بخل آغشتهاند
زن کند بر مرد ضنّت گر که او با زن دیگر شود هم وصل جو
مرد هم خست کند ز او در معاش آنچنان کو کرد ضنّت در فراش
حقد و بخل اندر نهاد مرد و زن هست مرغم همچو رگها در بدن
بس بود مشکل که آن خوي سگش رفع گردد تا بجنبد یک رگش
خوبی و پرهیز اگر گیرید پیش ور نشوز اعراض بهر پاس کیش
پس خدا بر کارتان باشد خبیر اندر احسان و خصومت ناگزیر
(128)
ص: 285
شان نزول .... ص : 285
صفحه 154 از 272
ابن عباس گفته سودة دختر زمعۀ که یکی از زوجات پیغمبر بود ترسید که رسول خدا وي را طلاق گوید لذا به پیغمبر گفت مرا
طلاق مده و جزء زوجات خویش محسوب بدار و نوبه مرا حذف کن سپس این آیه نازل گردید.
سعید بن مسیب از سلیمان یسار نقل کرده که رافع بن خدیج زنی داشت که سن وي زیاد بود این آیه در باره وي نازل شد.
امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: زوجه رافع دختر محمد بن مسلمۀ بوده که شوهر وي با بودن او زن جوانی گرفت و دختر
محمد بن مسلمۀ را طلاق داد تا اینکه مدت کمی از عده او باقی مانده بود شوهرش گفت اگر میخواهی بتو رجوع کنم و اگر
میخواهی ترا وا میگذارم تا عدهات تمام شود زنش بوي گفت رجوع کن و من صبر خواهم کرد سپس این آیه نازل گردید. کشف
الاسرار و روض الجنان از امام محمد باقر علیه السلام و سعید بن منصور از سعید بن مسیب و همچنین صاحب جامع البیان از سعید
بن جبیر این موضوع را با تفاوت مختصري روایت کردهاند.
و نیز ابو داود و حاکم از عایشه و ترمذي در صحیح خود از ابن عباس چنین روایت کردهاند که سوده دختر زمعه زوجه رسول خدا
ترسید که پیامبر وي را طلاق گوید لذا به پیامبر گفت حاضرم با زنان تو بنشینم و تقسیمی که براي من قائل شده بودي بعائشه
واگذار نمایم سپس این آیه نازل گردید.
ص: 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 286
قوله تعالی خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً.
نشز- بر وزن فلس یعنی مکان مرتفع چنانکه در مفردات و قاموس نیز آمده است. اقرب الموارد نوشته این کلمه مصدر است به معنی
بلند شدن و امتناع چنانکه در آیه 11 سوره مجادله میفرماید:
وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یعنی چون به شما گفتند برخیزید تا دیگران در جاي شما بنشینند برخیزید و جمعش نشوز است چنانکه در
آیه 34 سوره نساء میفرماید:
وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ.
یعنی زمانی که میترسید از نافرمانی و عصیان آنها پس آنها را پند دهید و در خوابگاه از آنها دوري جوئید.
و از این ماده است:
انشاز یعنی بلند کردن و زنده نمودن چنانکه در آیه 259 سوره بقره میفرماید:
وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً.
یعنی به استخوانها بنگر چطور آنها را زنده میکنیم و بر آنها گوشت میپوشانیم. و نشز به معنی زنده کردن است به اعتبار آنکه
نوعی بلند شدن و برخاستن است.
ص: 287
[سوره النساء ( 4): آیه 129 ] .... ص : 287
اشاره
صفحه 155 از 272
وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْ تُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَۀِ وَ إِنْ تُصْ لِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً
( رَحِیماً ( 129
ترجمه و شرح .... ص : 287
خداوند متعال در آیه پیش بانوان را سفارش کرد که بیاعتنائی شوهر را با احسان و نیکی و پرهیز از لجاجت درمان کنند در این
آیه مبارکه نیز مردان را سفارش میکند که هر چند علاقه قلبی را نمیتوان عادلانه تقسیم کرد اما نباید در ظاهر تمام تمایل و توجه
خود را به یکسو معطوف داشت و نسبت به همسران دیگر بیاعتنا و بیتوجه بود و یا آنها را معلق و بلاتکلیف رها ساخت بلکه باید
در صورت امکان راه صلح و تقوي را در پیش گرفت و گذشت و مهربانی بخرج داد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و گناهان
گذشته شما را در این خصوص اگر توبه کنید و به راه راست برگردید و میان آنها مساوات بر قرار کنید میآمرزد و از کیفر شما
چشمپوشی میکند. ص: 288
اینک میفرماید:
و هرگز شما اي مردان نمیتوانید از نظر محبت قلبی در میان زنان عدالت کنید هر چند که منتهاي میل و حرص را بین آنها تسویه و
تعدیل داشته باشید زیرا امور قلبی مانند میل و محبت و مودت که انگیزه آن وجدان و شعور نفسانی است در اختیار و تملک آدمی
نیست تا بتواند در آن عدالت و تساوي برقرار کند اما اکنون که نمیتوانید مساوات کامل را از نظر محبت میان همسران خود رعایت
نمائید لااقل بکلی تمایل خود را متوجه یکطرف نسازید که دیگري را بصورت بلاتکلیف درآورید که نه بیوه محسوب گردد و نه
شوهردار بلکه ارضاء و حسن معاشرت با او بر شما لازم است و اگر راه اصلاح و پرهیزگاري پیش گیرید و در تسویه و تعدیل بین
آنها همت بگمارید و از تمایل به یکی و دوري از دیگري خودداري کنید خداوند آمرزنده و مهربان است و گذشته را مشمول
رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد.
(129)
ص: 289
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 289
ورکه نتوانید عدل و استوا در میان آرید ما بین نساء
ور حریصید اندر آن یعنی مصر تا نمایند استوا در خیر و بر
جز تساوي بینشان منظور نیست وین شما را در عمل مقدور نیست
مصطفی ز اصلاح نسوان عذر داشت بر خدا اصلاحشان را میگذاشت
کاینقدر باشد زمن باقی ز تست کز تو هر اشکستهاي گردد درست
میل پس نارید اندر اجتماع میل دل یعنی به ترك مستطاع
میلتان باشد بنصف و اعتدال گر چه بس مشکل بود در احتمال
مشکل است اعنی که فعل معتدل در عیان آید بوفق میل دل
گفت زان به نیتی کز مؤمن است از عمل کان ممکن این لا یمکن است
صفحه 156 از 272
آن تو را مقدور و این مقدور نیست باشد از مقدور بهتر دور نیست
بین نسوان نیتت بر نصفت است در عمل آوردن آن را محنت است
میل دل پس گفت بر یکرو مکن ترك احسان از زن بدخو مکن
آنکه باشد در تمتع نیکتر میل دل بر وي مکن نزدیکتر
پس گذارید آن زن مرغوب را چون معلق اندر احسان و جزا
مر معلق کیست در موضوع ما آنکه نه بیوه است و نی مطبوع ما
ور باصلاح آورید از انتباه آنچه کردید از حقوق زن تباه
هم بپرهیزید از امثال آن یعنی از ابطال حق آن زنان
پس خدا بر ماضی آمرزنده است مهربان هم در عطا بر بنده است
(129)
ص: 290
شان نزول .... ص : 290
بنا بروایت ابو ملیکه این آیه در باره عایشه نازل گردیده است. تفسیر برهان پس از آنکه موضوع دختر محمد بن مسلمۀ را با رافع بن
خدیج از قول علی بن ابراهیم نقل کرده مینویسد: رافع پس از رضایت دختر محمد بن مسلمۀ و نگهداري وي نتوانست عدالت را
بین دو زوجه خویش برقرار سازد لذا این آیه در باره آنان نازل شد.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 290
قوله تعالی فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَۀِ.
علق بر وزن فرس بمعنی زالو و یا جمع علقۀ است بمعنی خون منعقد که حالت بعدي نطفه است مجمع نوشته: علق جمع علقه و آن
خون منعقدي است که در اثر رطوبت بهر چیز میچسبد و علق کرم سیاه است که بعضو آدمی میچسبد و خون را میمکد راغب
میگوید: علق کرمی است که بگلو میچسبد و نیز خون منعقد است و مبدء آدمی از آن میباشد چنانکه در آیه 5 سوره حج
میفرماید:
فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَۀٍ اگر علق در آیه جمع علقۀ باشد شاید مراد چنانکه گفتهاند از آن است: خدا انسانها
، را از علقه و خون منعقد آفریده و اگر بمعنی زالو و کرم باشد مراد از آن مطابق کشف امروز
ص: 291
همان اسپرماتوزئید است که بشکل زالو است و در نطفه مرد هزاران واحد از آنها شناور است و چون علق در آیه نکره آمده منظور
زالو و کرم مخصوص است که با اسپرماتوزوئید کاملا تطبیق میکند. و بقول بعضی از محققین علق در آیه بمعنی علائق است که
مراد صفات و آثار موجود در نطفه باشد و فرزند آنها را بارث خواهد برد.
و از این ماده است:
معلقه یعنی آویزان و بنا به روایت امام صادق علیه السلام مراد عدم استطاعت در محبت و علاقه قلبی است یعنی از اینکه دوست
صفحه 157 از 272
ندارید بطور کلی منحرف نشوید که او را آویزان و بلاتکلیف بگذارید که نه مثل زن شوهردار باشد تا از شوهر استفاده کند و نه
مثل زن بیشوهر که بتواند همسر اختیار نماید.
تعلق یعنی وابستگی اسم فاعلش متعلق- علاقۀ یعنی وابستگی.
ص: 292
[سوره النساء ( 4): آیه 130 ] .... ص : 292
اشاره
( وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُ  لا مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکِیماً ( 130
ترجمه و شرح .... ص : 292
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند اگر همزیستی شوهر و همسرش منتهی بطلاق و جدائی از یکدیگر شود و ادامه
همسري براي طرفین طاقت فرسا گردد آنها مجبور نیستند چنین ازدواجی را ادامه دهند بلکه میتوانند از همدیگر جدا گردند و بر
هیچیک از طرفین باکی نیست و میتوانند شجاعانه تصمیم بگیرند زیرا پروردگار هر یک از آنان را از طریق وسائل طبیعی بینیاز
خواهد کرد لذا هر یک از آنها میتوانند همسري براي همزیستی که با طبع خویش وفق دهد انتخاب کند زیرا خداوند متعال غریزه
جنسی را به منظور انتظام خانواده بر اساس تمایل دو طرف برقرار نموده تا هر یک به سلیقه و بر وفق طبع خویش همسري را
برگزینند و خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بینیاز خواهد کرد.
اینک میفرماید:
و اگر درمان سودي نه بخشید و دارو اثري نکرد و زن و مرد براي اصلاح در میان خود راهی نیافتند خدا بابی براي رهائی از این
ناراحتی گشوده که موجب آسایش و آرامش نفوس است و آن عبارت از طلاق است و میتوانند از هم جدا أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 9، ص: 293
شوند و خداوند از هر کدام از آنها را با فضل و کرم خویش بینیاز خواهد کرد زیرا خداوند نسبت به بندگان خود صاحب فضل و
کرم و نسبت به تدبیر امور آنها حکیم و درستکردار است.
(130)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 293
هر یک از زوجین گشتند ار جدا از ره ترك مواساة و ولا
از رفیق و صاحب خود در مجاز حق نماید هر یکی را بینیاز
از فراوانی فضل وجود خویش یا بدل از بهرشان آرد به پیش
میرساند رزقشان بر وفق حال کو بود بر بندگان واسع مجال
صفحه 158 از 272
حکمتش سازد وسایل بهر خلق وز رهی محکم دهد روزي به خلق
(130)
ص: 294
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 294
قوله تعالی مِنْ سَعَتِهِ.
وسع وسعۀ به فتح سین و عین یعنی فراخی و گسترش خواه در مکان چنانکه در آیه 97 سوره نساء میفرماید:
أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَۀً فَتُهاجِرُوا فِیها و خواه در حال چنانکه در آیه 7 سوره طلاق میفرماید:
لِیُنْفِقْ ذُو سَعَۀٍ مِنْ سَعَتِهِ و خواه در فعل باشد چنانکه در آیه 156 سوره اعراف میفرماید:
وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ یعنی رحمت خدا بهر چیز احاطه دارد.
فعل وسع یسع سعۀ هم لازم و هم متعدي بکار برده شده است چنانکه میگویند: وسع المکان یعنی مکان وسیع شد و مثل آیه 255
سوره بقره که میفرماید:
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ یعنی حکومت خدا به آسمانها و زمین احاطه دارد.
و از این ماده است:
واسع- از اسماء الحسنی و به معنی صاحب سعۀ است یعنی علم و قدرت و رحمت و فضل او وسیع است و نوعا در ضمن آیات قرآن
به معنی واسع القدره و واسع الاحاطه آمده است چنانکه در آیه 115 سوره بقره میفرماید:
فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ.
یعنی به هر کجا رو کنید خدا در آنجاست خدا واسع الاحاطه و دانا است. ص: 295
موسع- یعنی ثروتمند و آنکه در وسعت نعمت است چنانکه در آیه 236 سوره بقره میفرماید:
وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ یعنی به آنها متاع و مال دهید ثروتمندان به اندازه خود و تنگدست به اندازه خویش.
و جمعش موسعون است چنانکه در آیه 47 سوره ذاریات میفرماید:
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ- ایساع در این آیه مبارکه ظاهرا به معنی وسعت و گسترش دادن است و دلالت بر انبساط آسمان
بلکه جهان دارد.
ص: 296
[سوره النساء ( 4): آیه 131 ] .... ص : 296
اشاره
وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی
( السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ غَنِیا حَمِیداً ( 131
صفحه 159 از 272
ترجمه و شرح .... ص : 296
خداوند متعال بعد از آنکه در آیه قبل خبر دادند که هر یک از زن و شوهر را به فضل خویش پس از جدائی بینیاز میگرداند در
این آیه شریفه نیز مطلبی را بیان میکند که مردم را راغب میسازد که خیر و خوشی را از وي درخواست نمایند زیرا آنچه در زمین
و آسمان است ملک خداست و کسیکه چنین ملک بیانتها و قدرت بیپایان دارد از بینیاز ساختن بندگان عاجز نخواهد بود سپس
پرهیزکاري و ترس از خدا را سفارش میکند که این وصیتی است که خدا به صاحبان کتاب پیش از اسلام کرده و به مسلمانان نیز
گفته است ... تقوي و پرهیزکاري احساس خاصی است که در آدمی پیدا میشود و خدا را مراقب أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 9، ص: 297
کارهاي خویش میداند و او را از خود شخص بر نفس وي نزدیکتر میسازد و از همین احساس است که حساسیت و رقت
مخصوصی در قلب آدمی ایجاد میگردد سپس اضافه میکند اگر کفر ورزیدید هر آنچه در آسمانها و زمین است از خداست و او
نیازي به شما ندارد بلکه احکام درخشان اسلام براي انتظام زندگی جهان بشریت است که تا ابد آنان را به سعادت سوق دهد و در
اثر چنین موهبتی پروردگار شایسته ستایش است.
اینک میفرماید:
و بدانید آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و بر او دشوار نیست که پس از تفرقه و جدائی بینیازي دهد و پس
از وحشت انس بخشد و ما بکسانیکه پیش از شما داراي کتاب آسمانی بودند مانند یهود و نصاري و غیره و همچنین به شما اي امت
محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم سفارش کردیم که از نافرمانی خدا بپرهیزید و تقوي و پرهیزکاري را پیشه خود سازید و اگر کافر
شوید و به خلاف سفارش و توصیه او عمل نمائید کفران و عصیان شما به خدا زیانی نمیرساند زیرا آنچه در آسمانها و زمین است
ملک اوست و او همواره بینیاز از خلایق و شایسته ستایش است که به صنایع حمیده خود شما را برخوردار نموده است.
(131)
ص: 298
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 298
باشد از وي هر چه در ارض و سماست میرساند بهر هر کس هر چه خواست
ما وصیت کردهایم اندر خطاب بر شما سابقتر از اهل کتاب
هم وصیت مینمائیم بر شما تا به پرهیزید از شرك و هوا
ور تبرك امر حق کافر شوید سوي فرمان الهی نگروید
پس بود زو هر چه در ارض و سماست هم غنی در ذات خویش از ما سواست
نی ز کفر کس رسد بر وي زیان هم نه نفع از شکر و حمد بندگان
امر بر تقوي ز بذل رحمت است نی که بر پرهیز خلقش حاجت است
هست از طاعات خلق خود غنی گر برد فرمان او کس ور که نی
هم حمید اعنی ستوده است او بذات حمدش ار گویند ورنی ممکنات
(131)
صفحه 160 از 272
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 298
قوله تعالی وَ إِیَّاکُمْ.
به عقیده زجاج کلمه ایا اسم ظاهر است ولی جمهور دانشمندان آن را ضمیر میدانند و اقوالی بشرح زیر در باره آن بیان کردهاند:
1) لفظ ایا ضمیر است و ما بعد آن اسمی است که به آن اضافه شده و ص: 299 )
آنچه را که مراد متکلم یا غایب یا مخاطب است تفسیر میکند چنانکه در آیه 40 سوره بقره و 41 سوره انعام و 5 سوره فاتحه
میفرماید: فَإِیَّايَ فَارْهَبُونِ- بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ- إِیَّاكَ نَعْبُدُ- ( 2) لفظ ایا و آنچه به آن پیوسته شده است ضمیر میباشد.
3) کلمه ایا ضمیر است و بعد از آن حروفی است که مراد را بیان میکند. )
4) لفظ ایا عماد است و بعد از آن ضمیر میباشد و کسیکه کلمه ایا را مشتق دانسته اشتباه کرده است و لفظ ایا به هفت صورت )
خوانده شده است.
-1 با تشدید حرف (ي). 2- با تخفیف حرف (ي). 3- تشدید حرف (ي) با همزة. 4- تخفیف حرف (ي) با همزه. 5- بدل کردن
حرف (ي) به (ها). 6- بدل ساختن حرف (ي) به هاء مکسوره. 7- تبدیل حرف (ي) به (ها) مفتوح.
ص: 300
[سوره النساء ( 4): آیه 132 ] .... ص : 300
اشاره
( وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکِیلًا ( 132
ترجمه و شرح .... ص : 300
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که خدا یگانه و کیل و سرپرستی است که به شئون آفریدهها قیام میکند و هرگز
نیازمند به کمک و شرکت در تدبیر آفریدهئی نیست و او حافظ همه چیز است و هیچ چیز از او پوشیده نیست و از حفظ و تدبیر
هیچ چیز خسته نمیشود و اما چرا جمله وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ در این فاصله کوتاه سه بار تکرار شده است به خاطر
این است: اطاعت خداوند در آنچه دستور میدهد واجب است زیرا حکومت زمین و آسمان از اوست لذا شما و پیروان ادیان
گذشته را بتقوي توصیه میکند.
خداوند از مردم بینیاز است و مردم به او احتیاج دارند و اگر به جاي تقوي کفر بورزند و خواستار پاداش مادي و دنیوي باشند باید
بدانند که خدا به آنها نیازي ندارد. خداوند حافظ و مدبر امور مردم است و اگر بخواهد کلید خلافت زمین را از ملت کافر و
ناسپاس میگیرد و به ملت دیگر میسپارد زیرا حکومت آسمانها و زمین از اوست.
اینک میفرماید:
و باز بدانید آنچه در آسمانها و زمین است براي خداست و همه اینها ص: 301
بر غنا و بینیازي او دلیل و بر کمال وجود او برهان است و او در وکالت و حفاظت عوالم وجود و رفع احتیاج خلایق کافی است و
صفحه 161 از 272
ذات مقدس او براي همه عالم بس است و محتاج به انباز و شریکی نمیباشد.
(132)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 301
هر چه باشد در سماوات و زمین هست او را از پی طاعت یقین
جمله را بر درگهش روي نیاز بر مهمّات خلایق کارساز
اوست کافی بر مهم بندگان گر بداند یا نداند بنده آن
(132)
ص: 302
[سوره النساء ( 4): آیه 133 ] .... ص : 302
اشاره
( إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کانَ اللَّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیراً ( 133
ترجمه و شرح .... ص : 302
خداوند متعال در این آیه مبارکه با مالکیت و سعه فیض و عموم قدرت خود بشر را تهدید کرده و بیان میکند که نه طاعت شما به
او نفع میبخشد و نه کفر و عصیان شما به او ضرر میزند و اگر حکمت و صلاح خداوندي ایجاب نماید تمام افراد بشر را هلاك و
نابود میسازد و مردمی دیگر جز شما را میآورد تا پیامبرش را یاري و پشتیبانی کنند و خداوند توانائی بر این کار را دارد چنانکه
در موقع طوفان نوح تمام مردم را با آب هلاك نموده و افراد دیگري را بوجود آورد و چنین کاري براي او آسان است زیرا آنچه را
که او اراده کند فورا موجود میگردد.
اینک میفرماید:
اي مردم اگر خدا بخواهد و مشیتش تعلق بگیرد شما را از میان میبرد و بجاي شما مردم دیگري را میآورد تا از پیغمبر او یاري و
پشتیبانی کنند و خدا توانائی بر این کار را دارد یعنی به ابدال و افناء و اعاده قادر و تواناست.
(133)
ص: 303
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 303
ایها الناس ار خدا خواهد برد مر شما را دیگران را آورد
صفحه 162 از 272
این خلایق را کند زیر و زبر میپدید آرد ز نو خلق دگر
از چه میباشید مغرور جهان کوست واپس مانده بگذشتگان
بر منال و مال دنیا غرهاید لاف خورشیدي زنید و ذرهاید
ذره باقی نیست الا ساعتی بر بقاي خود ندارد طاقتی
کر و قر او دمی اندر هواست بین دم دیگر که چون معدوم ولاست
یک دم او بالد که شمس بیفیم هستیش گوید به آنی لاشیم
(133)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 303
قوله تعالی إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ.
ان- لفظ ان بکسر و تخفیف اقسامی دارد.
1) شرطیۀ چنانکه در آیه 38 سوره انفال میفرماید: )
إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ.
، 2) نافیه و بر سر جمله اسمیه و فعلیه هر دو درمیآید چنانکه در آیه 20 سوره ملک میفرماید: )
ص: 304
إِنِ الْکافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ.
3) مخففه از مثقله که هم بر سر جمله اسمیه و فعلیه هر دو میآید و اگر بر سر جمله اسمیه درآید اکثرا عمل نمیکند چنانکه در )
آیه 35 سوره زخرف میفرماید:
وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا.
4) زائد چنانکه در آیه 26 سوره احقاف میفرماید: )
فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ.
5) براي تعلیل و این سخن را دانشمندان کوفه بیان کردهاند چنانکه در آیه 61 سوره مائده میفرماید: )
وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.
6) به معناي قد این قول را قطرب بیان کرده است چنانکه در آیه 9 سوره اعلی میفرماید: )
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْري جماعتی از مفسران گفتهاند: در قرآن لفظ ان براي شرط آمده بجز شش آیه که معناي شرط در آنها مراد
نیست و آنها عبارتند از: از آیه 33 سوره نور و 114 سوره نحل و 282 سوره بقره و 4 سوره طلاق و 101 سوره نساء و 228 سوره
بقره.
ص: 305
[سوره النساء ( 4): آیه 34 ] .... ص : 305
اشاره
صفحه 163 از 272
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ
( اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیا کَبِیراً ( 34
ترجمه و شرح .... ص : 305
از آنجا که نفس آدمی بر لذات و خوشیهایی که زودتر در دسترس قرار میگیرد حریص است و آنچه را که در میدان دید سر
اوست بهتر و زودتر میبیند لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه به کسانی که در بند چنین پاداشهایی هستند یادآور میشود تا
بدانند که پاداش این جهان و آن جهان و خوشیهاي هر دو سرا از خدا و سر چشمهاش در نزد اوست و ناچار هر که رو بسوي او کند
گذشته از آنکه مزد آن جهانی دارد پاداش این دنیا نیز به وي خواهد رسید و چه تاوان زده است آن کس که یک نیکی را برگزیند
و آن نیکی را با نیکی بزرگتر از دست بدهد در واقع این آیه تهدیدي است براي منافقان زیرا ثواب آنان همان غنائمی است که در
این دنیا در جنگها بدست میآورند و امنیت مالی و جانی و خانوادگی که در پناه اسلام نصیب آنها میشود ولی در آخرت پاداش
آنها فقط آتش جهنم خواهد بود.
اینک میفرماید:
هر کس تنها خواهان ثواب دنیا و غنائم و منافع زود گذر دنیوي باشد و در بند نتائج معنوي و اخروي نباشد به خطا رفتهاند زیرا
ثواب دنیا و آخرت هر دو ص: 306
نزد خداست و بداند که خداوند همواره شنونده هر گفتار و بیننده هر کردار و رفتار است و هر کس را بر حسب قصد و نیتش و
عملی که انجام میدهد جزا میدهد.
(134)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 306
آنکه میخواهد بپاداش عمل خیر دنیاي دنی از ما حصل
چون مجاهد کورود سوي جهاد بهر تحصیل غنیمت با عباد
پس بود نزد خدا بی معذرت خیر دنیا هم ثواب آخرت
آنکه دنیا خواست اندك همت است و آنکه جوید آخرت ذي رفعت است
میبرند این هر دو بهر از نعمتش لیک هر طالب بقدر همتش
آنکه شه بروي سپارد مخزنی شبروي گر خواست باشد کودنی
حق بقول و فعل هر برنا و پیر گر همی دانی سمیع است و بصیر
بس سخنها کوست نیک و فعل زشت باطنش دوزخ بود ظاهر بهشت
گفت زانرو بر مقالاتم سمیع همچنین بینا به افعال شنیع
تا بدانی لطف و بخششهاي ژرف مبتنی باشد به معنی نی بحرف
(134)
ص: 307
صفحه 164 از 272
توضیحات .... ص : 307
قوله تعالی وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ.
مردمان دوره جاهلیت به اطفال ارث نمیدادند تا کبیر شوند و به زنان هم ارث نمیدادند و با نزول آیات ارث حق هر یک معلوم
گردید و در این آیه نیز جمله وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ نیز اشاره به آن آیات است و ضمنا اگر در جمله وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ
باشد یعنی از نکاح آنها صرف نظر میکنید و تأمل میکنید تا بمیرند و مال آنها را بخورید و اگر مقدر « ترغبون عن نکاحهن » مقدر
ترغبون فی نکاحهن باشد یعنی آنها را بزوجیت خود درمیآورید تا زن و اسیر شما شوند و مال آنها را تصرف کنید و از هر دو منع
شده است بهر حال باید ارث و حق آنها را بخودشان بدهید و حق تصرف در اموال و میراث آنها را یعنی یتامی از زنان را ندارید. و
این را هم باید دانست که جمله رغب فیه ضد جمله رغب عنه است زیرا رغب فیه یعنی به آن میل کرد و آن را خواست ولی رغب
عنه یعنی آن را نخواست و به آن میلی نکرد.
بعضی از مفسرین در ذیل این آیه نوشتهاند: این آیه بازگشت به اوائل سوره است که راجع به ارث و ازدواج و زنهاي یتیم بود.
برخی معتقدند که این آیه جواب اعتراض عیینۀ بن حصین است که بر پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم اعتراض نموده بود که
چرا هر یک از دختر و خواهر را نصف میراث میدهد و ما میراث نمیدهیم مگر به کسی که جنگ کند و غنیمت بدست آرد سپس
خداوند دستور داد که اي رسول گرامی بگو خدا فتوي میدهد و حکم میکند و اعتراضی بر حکم خدا نیست. أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 9، ص: 308
کلبی از ابو صالح و او از ابن عباس روایت کرده که آیه راجع به دختران ام کجۀ و میراث آنها از پدرشان آمده. مجمع نیز در ذیل
این آیه اقوال مختلفی نقل کرده که ما بخاطر احتراز از اطاله کلام از ذکر آنها صرف نظر نمودیم.
خلاصه آیه به مؤمنین دستور داده که نسبت به دختران یتیم و پسران یتیم که ضعیفند و قادر بر حفظ مالشان نیستند به عدل و قسط
رفتار نمایند یعنی یتیمانی که در کفالت شما میباشند باید در تربیت آنها و حفظ اموالشان بخوبی رسیدگی نموده و نگذارید که
حق آنها ضایع گردد و بدانید بر آنچه از عمل خیر در باره آنان انجام میدهید خدا آگاه است.
قوله تعالی وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً.
میان زوج و زوجه چهار مرحله وجود دارد اول آنکه نشوزي در بین نباشد و حقوق یکدیگر را رعایت نمایند دوم آنکه اگر نشوز
پیدا شد تصالح کنند که این بهتر از طلاق و جدائی است سوم آنکه اگر نشوز باشد و تصالح هم انجام نگیرد باید اقدام بطلاق
نمایند چهارم آنکه نشوز و عدم تصالح و عدم طلاق است که این حرام است و آن به آن موجب معصیت و مخالفت است و جمله:
وَ أُحْضِ رَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ نیز به این مرحله اشاره دارد زیرا شح حرص بر امر غیر مشروع و ترك واجب نسبت به اداء واجبات مالی
مانند خمس و زکوة و سایر حقوق واجبه است که اگر منع کرد بخل است و اگر حریص بر منع شد شح است اما نسبت بحقوق غیر
مالی صدق بخل نمیکند و لکن اگر حریص بر منع شد شح بر او صادق است و معناي جمله این است که نفوس حاضر بشح هستند
که نه تصالح میکنند و نه طلاق و حریص بر منع حقوق یکدیگر هستند و جمله وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا نیز به مرحله اول اشاره دارد که
بیکدیگر احسان کنند و پرهیز نمایند از منع حقوق یکدیگر و معصیت نکنند.
اگر کسی بگوید که در این آیه نسبت به مرحله سوم که طلاق باشد ص: 309
اشارهاي نشده است جواب گفته میشود که از کلمه الصلح خیر استفاده میشود زیرا تصالح مسلما بهتر از مرتبه اولی نیست که
احسان و تقوي باشد و نسبت به مرحله اخیره که شح باشد هم معنی ندارد زیرا در مرتبه اخیره خیري نیست و تجویز شرعی ندارد
است و جمله فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً و لو اینکه جزاء شرط و ان تحسنوا است « خیر من الطلاق » : بلکه حرام است پس مراد
صفحه 165 از 272
لکن متفرع بر هر چهار مرتبه است یعنی بهر نحوي که با یکدیگر رفتار نمائید خدا خبیر و آگاه است و هر یک را جزا خواهد داد.
سیوطی در کتاب حسن المحاضرة مینویسد: اگر کسی بخواهد از ابدال باشد باید در پنج خصلت به اطفال اقتدا کند که اگر
بزرگان آن خوبیها را داشته باشند همه وارستگان و از ابدال خواهند بود:
1) بفکر روزي نیستند. )
2) در بیماري از آفریننده خود گله ندارند. )
3) با یکدیگر غذا میخورند. )
4) در هنگام ترس اشکشان جاري است. )
5) در دشمنی افراط نمیکنند و زود آشتی میکنند. )
ابله است آنکه فعل اوست لجاج ابلهی را کجا علاج بود
تا توانی لجاج پیشه مگیر کافت دوستی لجاج بود
قوله تعالی وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ.
تفسیر نور الثقلین در ذیل این آیه مینویسد: ابن ابی العوجاء از هشام بن حکم سؤال کرد آیا خدا حکیم است؟ هشام گفت آري او
احکم الحاکمین است گفت به من خبر بده از قول او که میفرماید: فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ
أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِ دَةً آیا این حکم واجب نیست؟ هشام گفت: آري واجب است ابن ابی العوجاء گفت به من خبر بده از قول أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 310
خداوند که میفرماید وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ کدام حکیم این نحو تکلّم میکند. چون هشام نتوانست جواب ابن ابی
العوجاء را بدهد لذا بسوي مدینه حرکت کرد و به حضور ابی عبد اللّه علیه السلام وارد گردید حضرت فرمود اي هشام براي چه در
این موقع که وقت حج و عمرة است آمدهئی هشام گفت جانم فداي تو باد براي امر مهمی آمدهام ابن ابی العوجاء از من سؤالی
کرده و من نتوانستم جواب او را بگویم حضرت فرمود سؤالش چه بود هشام قضیه را گفت حضرت فرمود قول خداي تعالی که
میفرماید:
فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِ دَةً یعنی در نفقه و اما قوله تعالی: وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ
تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْ تُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَۀِ یعنی در مودت و محبت وقتی هشام با این جواب برگشت و به
ابن ابی العوجاء خبر داد وي گفت قسم بخدا این جواب از خودت نیست.
سپس میفرماید: تمام تمایل خود را متوجه یک طرف نکنید که دیگري را معلق و بلا تکلیف گردانید و اگر راه صلح و تقوي را در
پیش گیرید خداوند آمرزنده و مهربان است و در آیه بعد میفرماید وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلا مِنْ سَعَتِهِ یعنی اگر همزیستی شوهر و
همسرش منتهی بطلاق و جدائی از یکدیگر شود بر هیچ یک از آنها باکی نیست و خداوند هر یک را از طریق وسائل طبیعی بینیاز
خواهد فرمود زیرا هر یک میتوانند همسري براي همزیستی که با طبع خود وفق دهد انتخاب نموده برگزینند و خداوند بر وفق
حکمت طلاق را براي زوجین مقرر فرموده تا بتوانند از قید یکدیگر آسوده و رها گردند و نیز به منظور انتظام خانواده غریزه جنسی
را بر اساس تمایل دو طرف استوار نموده که هر یک به سلیقه و بر وفق طبع خود همسري را برگزینند و خدا نیز با فضل و رحمت
خود هر دو را بینیاز خواهد کرد. ص: 311
قوله تعالی وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ.
در آغاز آیه احاطه و تدبیر پروردگار را در باره آفریدههاي جهان یاد آوري فرموده که نظام هستی در هر ذرهئی فرمانرواست
همچنین دین اسلام که انتظام خانوادگی و اجتماعی بشر را براي همیشه عهدهدار است آن نیز نمونهاي از حکمت پروردگار است.
صفحه 166 از 272
پروردگار به پیروان تورات و انجیل و همچنین به مسلمانان توصیه کرده که یگانه وسیله سعادت و انتظام زندگی و نیکبختی بشر
همانا خداشناسی و خویشتن داري است. دین اسلام نیز یگانه برنامه سعادت است که در باره شئون زندگی و نیازهاي بشر اظهار نظر
نموده و در گوشه و کنار آن چیزي را فرو گذار ننموده از جمله آنها تشریع طلاق است و عبارت از تجدید نظر در باره ادامه تشکیل
خانواده است که پس از آزمایش اگر همزیستی شوهر و همسرش با خواسته طبع آندو وفق نمیدهد و نیروي هر یک در قطب
مخالف قرار میگیرد بتوانند از شکنجه همزیستی و از کشش یکدیگر خود را رها نمایند. زیرا ازدواج در دین اسلام و فطرت بشري
بر پیمانی است که وفق خواسته و علاقه قلبی هر دو باشد و هر یک وسیله انس و آسایش دیگري بوده تا در اثر توافق جاذبیت
پیوسته بیکدیگر شده بارور گشته به ثمره نشیند. و بر خلاف فطرت هرگز پیمان همسري بر اساس قید و بندي نیست که نتوان از آن
رهائی یافت و تا پایان عمر دو همسر در شکنجه و نفرت بسر ببرند و نتوانند خود را از آن رها سازند. در آئین مسیحیت که اساس
آن را بر سهگانه پرستی نهادهاند از این نعمت تجدید نظر در باره ادامه همزیستی که اساس نیکبختی و انتظام زندگی است اعراض
نموده کفران مینمایند ولی بساحت کبریائی هرگز ضرر و زیانی نخواهند داشت زیرا جهان هستی با هریک از ذرات نامتناهی آن تا
ابد در هر لحظه دست حاجت بسوي رحمت او گشودهاند و او یگانه آفریدگاري است که بخواسته هر پدیدهئی جداگانه أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 312
پاسخ میدهد و از تمام موجودات غنی و بینیاز است و احکام درخشان اسلام براي انتظام زندگی جهان بشریت است که تا ابد
آنان را بسعادت سوق دهد و در اثر چنین موهبتی پروردگار شایسته ستایش است سپس میفرماید اگر کفر ورزید هر آینه آنچه در
آسمانها و زمین است از خداست و او نیازي به شما ندارد و میتواند اگر بخواهد شما را به برد و گروه دیگري را بیاورد و اگر
شتاب دارید که بپاداش دنیائی برسید بدانید که پاداش دنیا و آخرت هر دو پیش خداست پس کسیکه خواستار پاداش دنیاست باید
که رو بخدا کند و بپاداش این جهان و آن جهان هر دو برسد زیرا آنچه در آسمانها و زمین است از خداست و هیچکس جز او
نیست که بتواند به کسی چیزي به بخشد یا کسی را از چیزي محروم نماید. از آنجا که نفس آدمی بر لذات و خوشیهایی که زودتر
در دسترس قرار میگیرد حریص است و آنچه را که در میدان دید چشم سر اوست بهتر و زودتر میبیند به کسانی که در بند چنین
پاداشهاي دنیوي هستند یادآور میشود تا بدانند که پاداش این جهان و آن جهان و خوشی هر دو سرا از خدا و سر چشمهاش در نزد
اوست و ناچار هر که رو سوي او کند گذشته از آنکه مزد آن جهانی دارد پاداش این دنیا نیز به وي خواهد رسید و چه تاوان زده
است آنکس که یک نیکی برگزیند و آن نیکی را با نیکی بزرگتر از دست بدهد در پایان میفرماید خداوند متعال از منویات همه
شما آگاه است و هر صدائی را میشنود و هر صحنهاي را میبیند و از اعمال و رفتار منافق صفتان و دو رویان اطلاع دارد ضمنا از
این آیه استفاده میشود: اسلام تنها به جنبههاي معنوي و اخروي ناظر نیست بلکه براي پیروان خویش هم سعادت دنیا را میخواهد و
هم عقبا را یعنی به سعادت مادي و معنوي هر دو نظارت دارد. ضمنا در این آیات خداوند متعال بندگان خویش را آگاه میکند که
چنانکه پیش از شما مردمانی با قوت و شوکت بودند و آنها را بردم و ص: 313
شما را آوردم قادر هستم که شما را ببرم و بجاي شما اقوام با شوکتتري بیاورم تا مغرور نشوند و تصور نکنند که آنها نخستین
کسانند که در جهان آمدهاند یا براي همیشه باقی خواهند ماند و دست عزل روزگار بولایت ایشان نخواهد رسید و بدانند که آنها
بازمانده مردمان پیش و میراث خود
گذشتگانند و دیگران نیز میآیند و میراث اینان میخورند.
ص: 314
روایات .... ص : 314
صفحه 167 از 272
1) در مجمع از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که اهل جاهلیت به اطفال و زنان ارث نمیدادند و میگفتند ارث باید )
کسی ببرد که بتواند از حریم دفاع کند سپس خداوند آیات ارث را در اول این سوره نازل فرموده و این معناي قول خداوند است
که میفرماید: نمیدهید آنچه نوشته شد از براي آنها.
2) در کافی به سند خود از حلبی روایت نموده که از امام جعفر صادق علیه السلام در باره آیه وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ )
إِعْراضاً سؤال کردم حضرت فرمود مقصود زنی است که با مردي بسر میبرد و آن مرد او را خوش ندارد و به او میگوید: من
میخواهم تو را طلاق دهم زن میگوید اینکار را مکن من خوشم نمیآید که مرا مورد شماتت قرار دهی ولی در باره حق شب من
هر طور میخواهی رفتار کن و هر حق دیگري دارم همه را بتو واگذار کردم و مرا به حال خود واگذار این قول خدا که میفرماید:
فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا صلح همین است.
3) در تفسیر عیاشی از هشام بن سالم روایت کرده که امام جعفر صادق علیه السلام در ذیل آیه وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ )
وَ لَوْ حَرَصْتُمْ مراد عدالت در محبت است.
4) در کافی از عاصم بن حمید روایت کرده وي گفت حضور امام جعفر صادق علیه السلام نشسته بودم مردي آمد و از فقر و فاقه )
شکایت کرد حضرت به او دستور داد ازدواج کند مرد اطاعت نموده زنی تزویج نمود لکن فقرش زیادتر شد مجددا شکایت نمود
حضرت فرمود طلاق بده زن را طلاق داد و ثروتمند شد ص: 315
حضرت فرمود من او را به دو امري که خداوند دستور داده امر کردم در آیه 32 سوره نور میفرماید:
أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ.
و نیز میفرماید: وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلا مِنْ سَعَتِهِ.
5) مرحوم صدوق در مصباح الشریعه در ذیل آیه وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ از امام جعفر صادق علیه )
السلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: بالاترین وصیتها آن است که خدا را فراموش نکنی و همیشه متذکر او باشی او را
نافرمانی و معصیت نکنی و در هر حال خدا را عبادت و پرستش نموده و مغرور به نعمت او نبوده و پیوسته سپاسگزار باشی تا از
ستاري با عظمت و جلال خدا بیرون نشوي.
6) مجمع از امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که آنحضرت فرمود پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم تقسیم )
میفرمود ما بین زنان خود در حال مرض لذا بستر آن حضرت را بنوبه بمنزل هر یک از زنان آن حضرت منتقل مینمودند.
7) تفسیر بیضاوي مینویسد: وقتی که آیه إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ نازل شد پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم دست بر دوش سلمان )
گذاشت و فرمود:
مردانی از این قبیل هستند که آنها قوم این هستند یعنی ایرانیان میباشند.
8) کافی و خصال از امام جعفر صادق علیه السلام و او از پدرانش از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده که فرموده: هر کس )
اهتمامش به امر آخرت باشد خداوند هم دنیائی او را کفایت خواهد فرمود و هر کس باطن خود را اصلاح کند خداوند امور ظاهر
او را اصلاح خواهد فرمود و هر کس آنچه را بین او و بین خداست اصلاح کند خداوند هم آنچه بین او و بین مردم است اصلاح
خواهد فرمود. ص: 316
9) در فقیه از امام جعفر صادق علیه السلام مروي است که فرمودند: دنیا هم طالب است و هم مطلوب هر کس دنیا را طلب کند )
مرگ او را طلب کند تا او را از دنیا بیرون ببرد و هر کس آخرت را طلب کند دنیا در طلب او برمیآید تا آنکه روزي او را تمام و
کمال برساند.
10 ) از ابن ابی یعفور روایت کردهاند که وي گفته از ابی عبد اللّه علیه السلام شنیدم که فرمودند: کسیکه قلبش به دنیا تعلق گرفته )
صفحه 168 از 272
تعلق وي به سه خصلت است:
-1 همّی که فناپذیر نیست.
-2 آرزوئی که درك نمیکند.
-3 جاهی که به او نمیرسد.
تجزیه و ترکیب .... ص : 316
قوله تعالی قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ.
کلمه اللّه مبتداء و کلمه یفتیک خبر آن است. وَ ما یُتْلی عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ کلمه ما مبتداء و خبرش کلمه المتلو فی الکتاب بوده که
حذف شده است و اضافه کلمه یتامی به کلمه النساء اضافه شی است به جنس خود مانند ساعۀ ذهب که در اصل ساعۀ من ذهب
بوده است کلمه و المستضعفین مجرور و عطف بر یتامی النساء میباشد و جمله وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامی بِالْقِسْطِ محلا مجرور است و
و ما یتلی علیکم من الآیات فی ص: 317 » تقدیرش چنین میباشد
.« یتامی النساء و فی المستضعفین و فی ان تقوموا للیتامی بالقسط یفتیکم اللّه فیهن
قوله تعالی وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً.
کلمه امراة فاعل فعل محذوف است که عبارت از کلمه خافت میباشد و کلمه من بعلها متعلق به کلمه خافت میباشد کلمه احضرت
بوسیله همزه باب افعال متعدي به دو مفعول شده که کلمه انفس: نایب فاعل یعنی بجاي مفعول اول کلمه الشح: مفعول دوم آن
میباشد.
قوله تعالی فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ.
کلمه کل المیل جانشین مفعول مطلق است و کلمه فتذروها: مضارع و براي اینکه بر کلمه فلا تمیلوا عطف شده مجزوم میباشد.
قوله تعالی وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ.
کلمه و ایاکم عطف است به کلمه علی الذین و جمله به اینصورت در میآید و وصینا ایاکم کلمه ان بنا به قولی مصدریه است. و
حرف باء که در کلمه باللّه است زائده میباشد و کلمه وکیلا حال یا تمییز میباشد.
ص: